بسم الله الرحمن الرحیم ./

یک امتحانی هم هست بین المللی که بهش میگند آیلتس ! حدودا سه میلیون تومن قیمت داره و دو روز برگزار میشه . خواهر بزرگه آیلتس داره اومده تهران . از من هم خواسته بود بکوبم بیام پیشش که شب تنها نباشه . من هم کلی خوراکی و غذا جمع کردم اومدم پیشش . غصه داشتم که دو روز ، روزه م رو مجبورم بخورم چون مسافر میشدم . به هر حال اودم ! 

امروز امتحان اسپیکینگ داشت که میگفت مثل بلبل صحبت میکردم ! بعد از ظهر با هم رفتیم بیرون ! هفت تیر و کمی گردش ! لباس راحتی خریدیم و برای شام پیتزا . از بیخوابی دیشب و خستگی امروز ، حالش بد شد . شام نخورد من هم نصف پیتزا رو خوردم بقیه اشُ انداختم توی سطل نان ! ساعت ده بود که مقاومتش رو شکستم و بعد از چند بار گفتن بالاخره راضی شد بریم درمانگاه . زیاد دور نبود ، پانزده دقیقه ای پیاده روی کردیم تا درمانگاهُ پیدا کردیم . آمپول و سرم و دارو داشت . داروخانه یکم دور بود . گفتند از سرم های درمانگاه میزنیم براتون تا سرم تمام می شه شما برو و داروها رو بگیر بیار. بیمار ِ آقایی که در حال تمام شدن سرمش بود گفت خانمو تنها نفرستیدمن میرم داروهای خودمو بگیرم مال ایشونم میگیرم !

فقط خدا میدونه که چه لطف بزرگی کرده بود به من ! که ساعت یازده شب ، تنها راه نیفتم توی شهر غریب دنبال داروخانه !!!!!!! [ خدایا خیر دنیا و آخرت را براشون جاری کن ] . 

داروهامونو گرفت و سرم خواهر بزرگه تمام شد و اومدیم محل اسکان! خوابم نمیبره و همه اش فکر میکنم فردا حال خواهرم چطور میشه ؟ امتحانش چی ؟

خدایا خودت کمک کن .

+ عذاب وجدانم برای روزه خوردنم و مسافر شدنم از بین رفت ! خواهرم به من احتیاج داشت . باید کنارش میبودم . خدایا ببخش خودت که میدونی چقدر دوستت دارم مهربوووون !


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها